مسعود ملک‌محمدی، مدیرعامل صرافی رمزارز تبدیل، از نگاهش به بازار رمزارزها می‌گوید:

خودمان را با بایننس قیاس می‌کنیم

خودمان را با بایننس قیاس می‌کنیم
در ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۳:۳۵ ب.ظ

 نزدیک به یک دهه از فعالیت‌های رمزارزی در کشور می‌گذرد. شاخص‌ترین بازیگران این حوزه، صرافی‌های رمزارز هستند که تعداد آنها هر سال بیشتر شده است. این رشد، نمایان‌گر وجود روزافزون تقاضا در این بازار پرهیجان است. اما چه بسیار صرافی‌های رنگانگی که امروز حتی سنگ قبری هم از آنها یافت نمی‌شود. فضای بلاکچین و رمزارز به واسطه ماهیت نامحدود خود، به ذات، مانند هر تکنولوژی دیگر خنثی است. یعنی می‌تواند علاوه بر راهکارهای نوآورانه، سواستفاده‌های نوآورانه هم به همراه داشته باشد. در این میان رسالت آگاهی‌بخشی و حمایت از کاربر، بیش از پیش برای بازیگرانی که به صراط مستقیم پا گذاشته‌اند و آمده‌اند تا بمانند و سودای خالی‌کردن جیب مردم را به سر ندارد، پررنگ می‌شود. چرا که هنوز، پسِ این همه سال، حاکمیت، تن به «به رسمیت‌شناختن» این فضا نداده‌ و بدتر از آن، هیچ مسیر رسمی‌ای را برای آگاهی‌بخشی و آموزش باز نمانده است. مسعود ملک‌محمدی که تجربه همکاری با علی‌بابا را درکارنامه خود دارد، یکی از سه هم‌بنیان‌گذار صرافی تبدیل است و مدیرعاملی این صرافی ارز دیجیتال را بر عهده دارد. با او به گفتگو نشستیم و در ادامه متن گفتگوی سردبیر همیار کارآفرین با مسعود ملک‌محمدی را می‌خوانید.

آقای ملک‌محمدی برای شروع گفتگو بگذارید از فلسفه نام‌گذاری بپرسم؛ چرا نام «تبدیل» را انتخاب کردید؟

من چندین کلیدواژه را لیست کرده بودم و این واژه‌ها را پردازش می‌کردم تا به مفهومی برسم که همزمان تلفیقی از تحول و فضای صنعتی که درونش کار می کردیم را در خود داشته باشد. وقتی به کلمۀ تبدیل tab+dael رسیدم، این نکته برایم جذاب بود که در درون هر tab یا همان حساب، یک deal یا معامله وجود دارد و درنهایت، عمل ما «تبدیل» است که مفهوم تحول نیز در آن مستتر است، به همین خاطر این نام را برای صرافی انتخاب کردیم.

ایدۀ راه‌اندازی «تبدیل» از چه زمانی شکل گرفت؟

شاید به‌طور دقیق نتوانم به شما بگویم که چه وقت این ایده به ذهنم رسید؛ ولی لحظات پررنگی در ذهن انسان وجود دارد که همواره وام‌دار آن لحظات است. علاوه بر اینکه در دوران مدرسه و دانشگاه به این حوزه علاقه‌مند بودم؛ این علاقه‌مندی وقتی برای من بسیار پررنگ شد که در زمستان 1397 قیمت دلار از 3000 تومان به 5500 تومان افزایش یافت. من در آن زمان در «علی بابا» فعالیت داشتم و تقریباً با پانصد نفر از همسن و سالانم در این مجموعه کار می‌کردیم. این تغییر ناگهانی همۀ ما را دچار اضطراب کرده بود و مسئلۀ کاهش قدرت خرید و افزایش قیمت‌ها، زندگی همۀ ما را تحت‌الشعاع قرار داده بود. از آنجا که من هم در بورس سرمایه‌گذاری کرده بودم و در بورس معاملات به تومان انجام می‌شود، ارزش دلاری دارایی‌هایم افت زیادی کرده بود. آنجا بود که متوجه شدم، اغلب ما آدم‌ها پاسخ مناسبی برای این پرسش که «با پس‌اندازم چه کنم؟» نداریم. برای خیلی‌ها ازجمله مادرم این پرسش مطرح بود و با توجه به تخصصی که داشتم، افراد زیادی این سؤال را از من می‌پرسیدند.

انگیزۀ پاسخ به این پرسش مسیر «تبدیل» را برای من گشود و تلاش من بر این بود که این دغدغه را از ذهن آدم‌ها پاک کنم تا دیگر نگران حفظ ارزش و قدرت خرید پس‌انداز و درآمدشان نباشند. از همان موقعیت به صرافت افتادم که راه‌کاری برای خودم و اطرافیانم پیدا کنم.

فلسفۀ «تبدیل» را بر این مبنا قرار دادیم که زوایای مختلفی را برای پاسخ به این پرسش دربربگیرد. مثلاً برای افراد متخصص که با معاملات ارز دیجیتال آشنایی دارند، زیرساختی طراحی کردیم تا شرایط اکسچنج را به آسانی فراهم کند. یک عده هم مانند مادر من تخصصی در این زمینه ندارد، ما خودمان را ملزم کردیم که برای آن‌ها سرویس فراهم کنیم؛ برای مثال صندوقی برای سرمایه‌گذاری در اختیارشان بگذاریم که بر پایۀ الگوتریدینگ (معاملات الگوریتمی) عمل کرده و چندبرابر سود بانکی عایدشان شود. همچنین امکان کپی‌تریدینگ برایشان فراهم شود تا اکانت‌های این افراد به یک متخصص متصل شده و معامله‌ای که فرد متخصص انجام می‌دهد، برای آن‌ها اعمال شود. نقطۀ شروع ما همین الگوتریدینگ و کپی‌تریدینگ بود و درنهایت شعار ما این شد که با تلفیق دانش مالی و فناوری بر بستر بلاک‌چین افراد را از نظر مالی توانمند سازیم تا برای خود در زندگی امکان های جدیدی خلق کنند.

شما خیلی خوب می‌دانید که این کسب‌وکار تا چه حد پرچالش است، چرا اکسچنج، صرافی وکریپتو را انتخاب کردید؟

جواب دقیق این است که «نمی‌دانم!» اولین روزهایی که برای شروع کار با هم جمع شدیم، «تبدیل» فقط سایت محتوایی بود. البته ایدۀ صرافی را از صفر داشتم و روی همان ایده، اسم را انتخاب کردیم. بعد از مدتی که جدی‌تر به ایده فکر کردیم این پرسش مطرح بود که از کجا شروع کنیم؟ الگوتریدینگ، کپی‌تریدینگ یا اکسچنج؟! با بررسی دلایل به این نتیجه رسیدیم که با الگوتریدینگ و کپی‌تریدینگ شروع کنیم چون مزایای فراوانی داشت اما وقتی جلوتر رفتیم، متوجه شدیم یک قسمت جدی از زنجیرۀ ارزشی که حول آن محصول کار می‌کنیم، خارج از برنامۀ ماست و این نیاز کاملا احساس می‌شد. از طرفی شرایط رقابتی مارکت و کیفیت اکسچنج‌های موجود ما را بر این داشت که با ابزارهایی پیشرفته‌تر و ارزهایی متنوع‌تر خدمت‌رسانی کنیم. از آنجا که ‌پیش‌تر برای کپی‌تریدینگ روی ربات‌ها کار کرده بودیم، به تکنولوژی مرتبط با زیرساخت مارکت‌میکر دسترسی داشتیم و علاقۀ شخصی من به بیزینس پلتفرمی به‌دلیل تعمیم پذیر بودن آن، باعث شد که این مسیر را انتخاب کنم. در پس همه این دلایل، یک دلیل اصلی وجود دارد و شاید دلیل اصلی این بود که «می‌خواستیم»!

بی‌تردید این خواستن برای شما بدون بینش ایجاد نشده بود و شما از چالش‌های پیشِ رو مطلع بودید، به جرئت می‌توان گفت که داشتن صرافی ارز دیجیتال در ایران یک ریسک بزرگ است و ورود به این حوزه به تجربۀ و توان زیادی نیاز دارد. این جرئت و جسارت تا چه حد به گذشتۀ شما در فضای استارتاپی مربوط است؟ آیا نقاط تاریک کسب‌وکاری که انتخاب کرده بودید، را مد نظر داشتید؟

بی‌تردید گذشتۀ من چه در حوزه اقتصاد، چه در استارتاپ‌ها و به‌صورت مشخص «علی بابا» در پیش‌برد هدف نهایی کمک زیادی کرده است. تکنیک ما در طول مسیر شغلی این بود که از چالش‌های پیش‌آمده برای استارتاپ‌های دیگر درس می‌گرفتیم و سعی می‌کردیم به آن چالش برنخوریم. علاوه بر این به یاری اشخاصی مانند آقای مجید حسینی‌نژاد و دوستان دیگر در «علی بابا»، پاسخ بسیاری از پرسش‌ها را در این حوزه به دست آوردیم؛ اما یک مسئله عمود بر این قضایا بود که خواستن را برای من خیلی پررنگ می‌کرد. من به همراه تعدادی از دوستان، قرار بود فارمی (مزرعۀ استخراج) راه‌اندازی کنیم و من همۀ سرمایه‌ای که در بورس داشتم را وارد پروسۀ فارم کردم و برنامه این بود که فارم قانونی باشد و ماینرها از طریق گمرک به دست ما برسد و چیزی حدود یک میلیارد و دویست میلیون  تومان تمام دارایی من بود که به این منظور از بورس بیرون کشیدم و متأسفانه با تغییر چالش‌های قانونی این ماینر از گمرک رد نشد و هیچ‌وقت به پول تبدیل نشد. در این وضعیت حس مسعود هجده ساله را داشتم که نه شغل داشت و نه پس‌انداز! و با تمام وجود می‌خواستم که این کار به سرانجام برسد. قبل از این موضوع به مجید (حسینی‌نژاد) می‌گفتم که هر وقت امنیت اقتصادی در زندگی داشته باشم، دوست دارم کسب‌وکار خودم را راه‌اندازی کنم و ایشان در پاسخ می‌گفت: هر وقت چیزی را برای از دست دادن نداشته باشی، پای کاری می ایستی و آن را می‌سازی!

یک خاطرۀ جالب هم برای شما تعریف کنم؛ مجید حسینی‌نژاد تا حدودی در جریان الگوتریدینگ و کپی‌تریدنگ ما بود اما از اکسچنجی که در دسترس قرار داده بودیم، چیزی نمی‌دانست. یک روز من خیلی خوشحال این خبر را به او دادم و انتظار داشتم مورد تحسین و تشویق قرار بگیرم اما با واکنش دیگری مواجه شدیم. آقای حسینی‌نژاد گفت که اشتباه بزرگی کردید و اصطلاحاً شما مال این حرف‌ها نیستید و با چه برنامه ای میخواهید بازار رو بگیرید؟! ما هم به بهونه ی محرمانگی با وجود بی‌برنامگی برای آینده، با اعتماد به نفس و خیلی خونسرد گفتیم که برنامه های زیادی داریم و نهایتا چون می خواستیم راهشم پیدا کردیم و پای این موضوع ایستادیم و خوشبختانه آنچه می‌خواستیم بشود، شد. حقیقتا دنیای کریپتو و اکسچنج مسائل عمیقی را دربردارد و دنیای بسته‌ای است که از دستورالعمل خاصی پیروی نمی‌کند.

شما در کنار امیررضا فتحی و حسن فراهانی سه هم‌بنیان‌گذار تبدیل هستید! کدام‌یک از شما برای رسیدن به این موفقیت تأثیرگذارتر بودید؟

من و آقایان امیررضا فتحی و حسن فراهانی هر کدام سبک خاصی داریم و مکمل یکدیگر هستیم. همین‌طور هر کدام از ما ویژگی‌های منحصربه‌فردی داریم که گاهی مسیر پیشرفت را کند یا سریع می‌کند. یک روز که اتفاقی هر سۀ ما به یک روانکاو جهت مشورت و پویش مراجعه کردیم، پس از گفت‌وگوهایی که بین ما رد و بدل شد، روانکاو جملۀ جالبی به زبان آورد، اینکه «چقدر شما خوب همدیگر را تکمیل می‌کنید» و علی‌رغم همۀ اختلافاتی که بین ما بوده هیچ‌کدام در پی رسیدن به جایگاه دیگری نبوده و نیستیم و همۀ بحث و جدل‌های ما برای رسیدن به نتیجۀ مطلوب بوده است، نه جنگ قدرت.

با توجه به تجربه‌هایی که در گذشته کسب کردید، عملکرد شما به‌عنوان مدیرعامل نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. آیا شما سکان پیش‌برد «تبدیل» را به دست گرفته‌اید؟ و اینکه من به‌عنوان مخاطب چرا باید «تبدیل» را از بین رقیبان شما انتخاب کنم؟

چند مسئله را برای پاسخ به این پرسش باید در نظر بگیریم؛ یکی اینکه زمانی که من به «علی ‌بابا» رفتم با مقوله‌ای با عنوان گفت‌وگوی راهبری آشنا شدم که زیرمجموعۀ گفت‌وگوی تحول است و من چه در زندگی شخصی، چه در «علی بابا» و چه در «تبدیل» وام‌دار این گفت‌وگو هستم و اتفاقا آقای فتحی و فراهانی هم در دوره‌های همین گفت و گو که برگزار می کردیم شرکت کرده بودند. بعدها با هم همکار شدیم، شاید بتوان گفت که از زبان مشترکی که  از پیش ساخته بودیم خیلی استفاده کردیم.

مسئلۀ دیگر که برای من خیلی مهم بود، حل‌کردن مشکل سرمایه‌گذاری و پاسخ به پرسش «من با پولم چه کار کنم؟» است و اگر بخواهم دقیق‌تر به سؤال شما جواب بدم، باید بگویم که من تک‌تک کاربران «تبدیل» را همانند اعضای خانواده‌ام می‌بینم که با زحمت بسیار، پولی را به دست آورده‌اند و به ما اعتماد کرده‌اند و پولشان را پیش ما گذاشته‌اند. حس مسئولیتی که نسبت به کاربران داشته‌ام، همواره چراغ راه من بوده است. در ابتدا برای پشتیبانی «تبدیل» ما سه نفر بودیم و حتی خارج از زمان مقرر، ساعت‌ها با کاربران گفت‌وگو می‌کردیم. ما پشتیبانی را خیلی جدی گرفتیم و ثمره‌اش را هم به‌وضوح در برآیند کار مشاهده کردیم و هر ضرری که از جانب ما، متوجه کاربر بوده است، جبران کرده‌ایم. شب و روز ما وقف این موضوع شده که بالاترین کیفیت سرویس را برای کاربری که مثل اعضای خانوادۀ ماست، بسازیم.

اگر بخواهید سطح تبدیل را با سایر رقبا قیاس کنید کدامیک را به عنوان معیار خود قرار می‌دهید؟ ارزش‌ها ومزیت‌های شما چیست؟

ما همیشه در ارائۀ خدمات، خودمان را با صرافی‌های جهانی مانند «بایننس» که بهترین صرافی دنیاست، مقایسه می‌کنیم و به دشواری این قیاس واقفیم اما این نگاه بر کیفیت محصول، تأثیر بسزایی دارد که در کنار مشتری‌مداری و توجه به پرسش‌ها و نظرات کاربران، بدون محدودیت زمانی، کمک زیادی به ما کرده است.

تنوع ارزی با قابلیت بازارسازیِ مطلوب در رقابت با صرافی‌های داخلی برگ برندۀ ماست. علاوه بر این برداشت آنی تومان که تجربه ای مانند سرعت کارت به کارت به کاربر می دهد و قابلیت مارجین که امکان بازار دوطرفه را با لوریج (اهرم) به شما می‌دهد. در «تبدیل» برای خرید و فروش، تا لوریج سه را می‌توانید بگیرید. این قابلیت اخیرا رونمایی شده است و بازخورد کاربران در این مرحله نشان می‌دهد که برایشان بسیار جذاب است. برای کاربرانی که با سیستم تخصصی نمی‌توانند کار کنند هم حالت‌های ساده‌سازانه اضافه خواهد شد و همچنین ربات های معامله گر از جمله بات دی‌سی‌ای، گرید بات، مارتینگل از قابلیت های جدید و منحصر به فرد تبدیل می باشد.

همچنین اوایل امسال هستۀ جدید معاملاتی‌مان را بازنویسی کردیم که سرعت سایت را در فضای معاملاتی به‌طور چشمگیری افزایش داده است و یک کانال تلگرامی به‌نام الگوتحلیل برای آموزش، مشاوره و تحلیل و… در اختیار کاربران قرار گرفته است.

از طرفی حسابرسی یا اصطلاحا دودوتا، چهارتای بسیار دقیقی داریم و اگر همین الان همۀ کاربران سرمایه‌هایشان را از «تبدیل» بیرون بکشند، بدون هیچ مشکلی این کار انجام می شود و فرض ما همیشه بر همین بوده و هست.

از ابتدای گفت‌وگو در لایه‌های عمیق‌تر جمله‌های شما، اعتقادی راسخ به کریپتو نمایان است، باور شما به این بازار از چه چیزی ناشی می‌شود؟ آیندۀ این بازار را چطور ارزیابی می‌کنید؟

ابتدا نبودِ مانع و حدومرز در دنیای کرپتو برای من خیلی جذاب بود، در حالی که معامله در بازارهایی مثل فارکس یا بورس دردسرهای زیادی داشت. دنیای بلاک‌چین برای ما بستری را فراهم کرده بود که با سرعت تمام، روبه‌جلو حرکت کنیم. ما وام‌دار این دنیا نبودیم ولی آن را مثل یک میدان مسابقه خیلی عالی می‌دیدیم که دستمان را برای خیلی چیزها مثل بازار دوطرفه، لوریج و… باز می‌گذاشت و این بی‌حدومرز بودن برای ما بسیار هیجان‌انگیز بود.

نگاه من به آیندۀ بلاک‌چین مانند زمانی است که دوربین فیلمبرداری اختراع شده ولی صنعت فیلم‌سازی هنوز پا نگرفته باشد. منظورم این است که تمام اپلیکیشن‌هایی که نام برده می‌شود مثل متاورس، ان‌اف‌تی و… هنوز چندان قدرتمند نیستند و ما فعلا در مرحلۀ بررسی کارکرد همان دوربین فیلمبرداری هستیم تا کم‌کم به ساختن فیلم کوتاه و… برسیم. این انتقادها و پرسش‌هایی که حول این مقوله شکل گرفته، نشان از پتانسیل عالی و جدی‌بودن آن است.

آیا در مسیر توسعه به چیزی مثل توسعه یک لانچ‌پد فکر می‌کنید؟ در بحث زیرساخت‌های اقتصاد توکن «تبدیل» چه برنامه‌ها و چشم‌اندازهایی دارد؟

ما زیاد رؤیاپردازی می‌کنیم و با توجه به زیرساختی که ایجاد کرده‌ایم هر طرحی که در آینده در فضای بلاک‌چین و مالی داریم، روی آن سوار خواهیم کرد. از همان ابتدا لیست بلندبالایی ازایده‌ها داشتیم اما با توجه شرایط، امکانات و نیاز، همواره یک نقشۀ راه منطقی و معقول را هم پیش رویمان می‌گذاریم که حرکت ما بر آن اساس است. در عین حال مسئلۀ سرمایه هم مطرح است که برای پیشبرد اهداف و تحقیق و توسعه باید سرمایه‌گذار جذب کنیم. هرچند چندین سال است که به معنای واقعی بحث سرمایه‌گذار در ایران مطرح نیست.

ایده‌های زیادی در سر داریم ازجمله کیف پول بیت‌کوین، دکس، لانچ‌پد و… پیوسته دربارۀ آن‌ها گفت‌وگو می‌کنیم، دربارۀ برخی تحقیق انجام داده‌ایم، برخی به نتیجه رسیده و تعدادی هم در مرحلۀ آزمون و خطاست. در نهایت مقصد ما صرافی نیست و تنها یک زیرساخت برای پیاده‌کردن طرح‌های آینده است.

قانونی را هم برای محصول جدید داریم، اگر از تیم قبلی نفر و نیرو نگیریم، می‌توانیم روی محصول جدید کار کنیم و محصول قدیم باید سر جایش باشد و پیوسته دنبال ساختاری هستیم که بتوانیم فارغ از اکسچنج برای محصول جدید وقت بگذاریم.

گرفتاری‌های توسعه محصول در فضای کریپتو چیست؟ همه درباره خلاهای قانونی و مشکل رگولاتوری می‌دانیم و ما هم به عنوان رسانه، بسامد دغدغه‌ها بوده‌ایم. کمی هم به این موضوع بپردازیم.

رسانه، صدای کسب‌وکارهاست و قدرت شما خیلی از ما بیشتر است. من خیلی دوست دارم که در رابطه با ایده‌هایم با قانون‌گذارها صحبت کنم. برای مثال بدانم که اگر بخواهم راهکارهای مبتنی بر کریپتو عرضه کنم، چه کسی را باید قانع کنم؟ چه موانعی وجود دارد؟ دغدغه‌های طرف مقابل که باید در نظر بگیرم، چیست؟ دسترسی به این افراد، نهادها و سیستم‌های امنیتی وجود ندارد یا دستِ‌کم واسطه‌ای برای انتقال پیام در نظر گرفته نشده است. ما باید بدانیم با چه کسی طرف هستیم و بدانیم چه می‌خواهند و چه می‌خواهیم.

از طرفی به‌شخصه دغدغه‌های حاکمیت در برخورد با این فضا را درک می‌کنم و به آن‌ها حق می‌دهم ولی نکتۀ اول و آخر این است که باید با توجه به ماهیت این پدیده‌ها مقررات وضع شود. ما باید ابتدا ذات بلاک‌چین و کریپتوکرانسی را درک کنیم، به رسمیت بشناسیم و روی آن قانون‌گذاری انجام بدهیم، اگر این موضوع را نپذیریم، هر تلاشی بی‌فایده است چون اساسا ماهیت آن چیز دیگری است.

به نظر شما سانسور در این حوزه چه آسیب‌هایی را به دنبال دارد؟ رسالت فعالان این حوزه در روشنگری و آموزش چیست؟یا اصلا رسالت آموزش بر گردۀ این افراد هست یا خیر؟

به احتمال قوی تئوری‌های اجتماعی‌ای وجود دارد که به این پرسش پاسخ بدهد ولی من نظر شخصی و باور قلبی‌ام را در این زمینه بازگو خواهم کرد. بخش خصوصی بیشتر از هر چیزی به بقا فکر می‌کند و هر کدام از صرافی‌ها براساس منفعتی که عایدشان می‌شود به این مقوله می‌پردازند. پرداختن به بحث آموزش نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز به شمار می‌رود که برای طرفین سودبخش است.

در بحث کلان، دامنۀ مسئله را در سطح نیازهای انسان می‌بینم که بسیار گسترده‌تر است. در دوران تحصیل معمولا هیچ‌یک از ما با مفهوم بهره، پول، سرمایه‌گذاری و… چندان آشنا نشدیم. به نظرم خوب است که بحث مالی در آموزش ما گنجانده شود. آگاهی‌بخشی در خصوص مفاهیمی مانند ریسک و ریوارد به این منجر می‌شود که افراد در دام سودجویان نیفتند. قبل از پرداختن به مسائل تخصصی و پیچیده خوب است که دربارۀ مفاهیم اولیۀ مالی و سرمایه‌گذاری آموزش‌های لازم داده شود.

در سطوح بالاتر گفته می‌شود که بلاک‌چین را به‌عنوان فناوری گسترده معرفی می‌کنیم اما رشتۀ تحصیلی یا استاد برای آموزش آن در دانشگاه نداریم. اگر در دانشگاه‌های خوب کشور این بستر مهیا شود، اشخاص مسیر عافیت را به‌راحتی پیدا خواهند کرد. همچنین محدودیت‌هایی که برای انتشار محتوا حول این حوزه گذاشته شده، باید برداشته شود تا فضا برای گفت‌وگو در این زمینه شکل بگیرد.

مسئلۀ دیگری که باید در کشور به تفصیل دربارۀ آن بحث و گفت‌وگو کنیم، مسئلۀ تکنولوژی و پیشرفت است. فناوری‌های نوین می‌آیند تا نظمی را به هم بزنند و این موضوع همیشگی است. رویکرد ما در این موضع یک بار برای همیشه باید مشخص شود! تکلیف ما باید در مواجهه با تکنولوژی روشن شود! ممنوعیت، فیلترینگ و… تنها حاشیه ایجاد می‌کند و از آنجاکه این نیاز به هیچ وجه حذف‌شدنی نیست، دستِ کسانی را که سرویس‌دهی خاکستری ارائه می‌دهند، باز می‌گذارد و منافع کسانی که سرویس‌های شفاف ارائه می‌دهند به خطر می‌اندازد.

https://hamyarekarafarin.com?p=18403