بسیار سفر باید، اما اولویت نان است

همیار کارآفرین | همه آنچیزی را که میبایست بگویم در تیتر خلاصه کردم. پس اگر این متن را نخوانید چیزی را از دست نخواهید داد. حقیقتی مبرهن که اظهر منالشمس بر همگان روشن است؛ اما از آنجا که چندسالی است این حوزه را رصد میکنم، ویرم گرفت چند خطی در باب صنعت گردشگری ایران بنویسم. پس اگر حوصله کردید این متن را بخوانید.
نمیخواهم از ظرفیتهای طبیعی و تاریخی و فرهنگی ایرانمان بگویم. حتی نمیخواهم درباره ظرفیتهای جذب گردشگر خارجی یا داخلی حرف بزنم. درباره اینکه آینده اقتصاد ایران هم وابسته به گردشگری است، چیزی نمیگویم. صنایع دستی و سوغات و محصولات فرهنگی صادراتیمان هم موضوع حرفم نیست. دلیل دارد اما…
گلاب به رویتان میخواهم حرفم را با سرویسهای بهداشتی شروع کنم. آنچه که این مدت عزتاللهخان ضرغامی روی آن دست گذاشته است. عزتاللهخان چند وقت پیش آمار و ارقامی از احداث سرویسهای بهداشتی بین راهی داد. سوژه شد؛ برایش جوک ساختند؛ ایراد گرفتند و آن را به عنوان دستاورد وزارت مطبوعش، دست گرفتند و سروصدا کردند.
راستش را بخواهید من سمت عزتالله خان میایستم و از همین تریبون اعلام میکنم دستخوش عزتخان. میپرسید چرا؟ عرض میکنم. عزتخان به خوبی درک کرده که این صنعت را باید از ابتداییترین چیزها ترمیم کرد. این یک تفکر درست و دقیق است. پی طعنهها و حواشیاش را هم به تنش مالیده. خوب میداند که دارد چه چیزی را پیش میبرد. از وعده احداث هتل و جاده و پروژههای دهن پرکن تبرا جسته و به همین دلیل جایی که همه به او خندیدند، من تحسینش کردم.
شاید به جرئت بتوانم بگویم یکی از مهمترین اقدامات دولت سیزدهم مربوط به عملکرد همین عزتخان است. در لیگ وزرا هم عزتخان در تاپلیست من قرار دارد. هر چند لحن این یادداشت کمی طنزآلود است، اما باور بفرمایید حرفهایم کاملا جدی است. این متن شاید کمکم دارد تبدیل به مدح عزتالله خان میشود، اما بگذارید بشود؛ من مشکلی ندارم. کار خوب و اساسی را باید ستود. حتی باید بگویم کاملا طرفدار طرح سیمکارت گردشگران خارجی هم هستم. هرچند ممکن است مانند عزتالله خان آماج ناسزا و بددهنی بشوم، اما در ادامه دلایلم را بخوانید. موضع عزتالله خان در اینباره هم کاملا عقلانی و درست است.
در این روزگار که ورود هر گردشگر خارجی به ایران موهبتی ارزنده است، تجربه او از این سفر هم بسیار مهم است. عزتاللهخان کاملا در راستای منافع صنعت گردشگری عمل میکند. از نگاه کسبوکارهای گردشگری به اوضاع وخیم این صنعت نگاه میکند و آنچه برای مشتریان ارزنده این صنعت، یعنی گردشگران خارجی حیاتی است را فراهم میآورد. البته که ما هم از این تبعیض دلخونیم. البته که کاش وزیر ارتباطات ما هم گاهی عینک عزتالله خان را میزد و از کادر کسبوکارهای آنلاین و مردم کوچه و بازار نگاهی به وضع اسفبار زیرساخت و محدودیتهای پلتفرمها و فیلترینگ میانداخت و این همه لبخند شیرین تحویلمان نمیداد. اما رفقا، اگر اسمش را تبعیض میگذارید حق دارید، کاپیتولاسیون، شهروند درجه دو یا هر اسمی که داخلیها و خارجیها بر طبل آن میکوبند؛ حق دارید. اما منصفانه نگاه کنیم. وضع ما در دسترسی به اینترنت غیرعادی است. چرا باید برای گردشگرانی که با جیبهای پر از دلار میتوانند بسیاری از مشاغل این صنعت را احیا کنند، شرایطی اینچنین را تحمیل کنیم تا بیش از این به برندِ نصفهنیمه «ایران» در دنیا آسیب بزنیم. بیایید خودمان را بزنیم به آن راه که اصلا ندیدیم و نشنیدیم که چنین سیمکارتی وجود دارد. اصلا به ما چه بازار سیاه میشود و چه و چه… بگذاریم آن توریست بدبخت در کنار میزبانی فوقالعاده ما ایرانیان، از این همه محدودیت سکته نکند. بتواند بیدردسر به خانواده یا همسر آیندهاش بگوید من ایرانم. اوضاع خوب است. هوای گردشگرها را دارند تا شاید کمی از این ایرانهراسی بکاهد و همین چند گردشگر بشوند بیلبوردهای متحرک ما در بلاد خودشان.
چرا که حال و روز مردمان ما خوش نیست. نمیشود روی گردشگر داخلی خیلی حساب باز کرد. غم نان و غم نان و غم نان. حتی اگر بخواهی آخر هفتهای را یک زیلو برداری و بروی شمال چندساعتی فکرت را از تورم، گرانی، قسط، قرض، کمبود دارو و آلودگی هوا آزاد کنی، باز هم هستند مسئولانی که چشم دیدن همین سفرهای جمعوجور و کمخرج را ندارند و از بلندگوها فریاد میزنند اگر مردم فقیرند چرا میروند شمال! چشم. تکرار نمیشود. شمال هم نمیرویم. اما شما بیا برای این خط فقر کاری کن. اگر مشکل شمال رفتن است این از ما. من به شخصه اولین نفرم که شمال نمیروم. شما هم برادریات را ثابت کن.
از اوضاع بومگردی و اقامتگاهها هم چه بگویم که مثنوی هفتاد من است. اوضاع آنقدر بیخ دارد که جناب شالبافیان، از دادن آمار پلمبها امتناع میکند. این هفته که هفته گردشگری است هم مدام از مشوقهای سرمایهگذاری در گردشگری سخن به میان میآید. با چنان شور و حرارتی از از ظرفیتهای گردشگری کشور سخن گفتند که من همان ابتدای متن حیفم آمد این سخنان گهربار را مصادره به مطلوب کنم و حق کپیرایت را برای سخنرانان و مسئولان عزیز محترم برشمردم و رفتم سراغ موضوع عزتالله خان. خواستم بگویم شما فقط کافی است دست از این پلمبهای بیمنطق بردارید. دست از زخمزبان به ملت از تریبون خانه ملت بردارید. فقری که حاصل تحریمهای خارجی گریبان مردم را گرفته بس است. شما نمک به زخم ما نپاشید لطفاً و کمی ما را دوست داشته باشید. هزاران کسبوکاری که با هزار امید، تمام دارایی و سرمایه خود را برای راه اندازی یک اقامتگاه گذاشته، دست چند نفر را گرفته، نان میبرد و نان میدهد را ناامید نکنید. سرمایهگذاری اتفاق میافتد اگر و فقط اگر شما دوستان هیچ کاری نکنید. بیایید کمی از عزتاللهخان یاد بگیرید. کمی نکتهبین باشید؛ حتی اگر آن نکته چیزی مثل سرویس بهداشتی باشد.
راستی رفقا، کاریکاتور عزتالله خان، با نمادهای گردشگری ایران روی فنجان و قوری چایاش را هم که هادی حیدری عزیز کشیده، با پررویی تمام دزدیدمش.