مرتضی حاجی‌آقامیری عضو هیات نمایندگان اتاق تهران از وضعیت فرش ایرانی می‌گوید

تحریم‌ها اشتغال در حوزه فرش را تهدید می‌کند

تحریم‌ها اشتغال در حوزه فرش را تهدید می‌کند
در ۲۱ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۳:۰۷ ب.ظ

یک قانون خاص داریم که قانون حمایت از استادکاران و هنرمندان و فرش و صنایع دستی است که مواد خوبی دارد از جمله ماده شش آن اشاره می‌کند نهادهایی که مشمول قانون خدمات کشوری هستند برای اعطای هدایا باید اولویتشان فرش و صنایع دستی ایرانی باشد؛ اما این‌که چقدر و در کجاها اجرا می‌شود معلوم نیست

صنعت فرش ایران روزهای سختی را می‌گذراند اما هنوز سرپاست. پنج سال است که گرفتار مشکلات شده؛ از زمانی که تحریم‌ها دوباره شروع شد و پیمان‌سپاری ارزی کلید خورد. در این وضعیت فرش ایرانی هم کم‌کم بازار خود را از دست داد و حالا افتان و خیزان می‌رود به امید روزهای بهتر. این صنعت، بازار 426 میلیون دلاری خود را از دست داده و حالا با بازاری 50 میلیون‌دلاری تلاش می‌کند خود را نجات دهد و برای حفظ بازارهایش بکوشد. مرتضی حاجی‌آقامیری، رئیس کمیسیون فرش، هنر و صنایع دستی اتاق ایران می‌گوید: ادامه روند کاهش صادرات و ادامه تحریم‌ها و تعهد ارزی، در حوزه اشتغال فرش اثر بدی خواهد گذاشت و اگر فکری به حال موضوع فرش نکنند، شرایط دشوار خواهد شد. گفت‌وگو آینده‌نگر را با این فعال حوزه فرش بخوانید.

وضعیت امروز صنعت فرش ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و چه مسیری را از سال 1397 تا به امروز طی کرده است؟

صادرات فرش از سال 1397، با توجه به تحریم‌ها و همچنین مقررات رفع تعهد ارزی، با شیب بسیار تندی، نزولی شد. در طی 10 سال پیش از برقراری آخرین دور تحریم‌ها و همچنین مقررات رفع تعهد ارزی، میزان صادرات در حوزه فرش به صورت میانگین سالی 416 میلیون دلار بود و سال 1396، حدود 426 میلیون دلار صادرات فرش به کشورهای هدف داشتیم. این آمار و اعداد نشان می‌دهد که وضعیت صادرات فرش در ایران در یک دهه روند کم و بیش ثابتی داشت؛ فقط یک سال به حدود 300 میلیون دلار رسیده بود که سال بعد این کمبود صادرات جبران شد. بعد از آن با توجه به برقراری برجام میزان صادرات فرش افزایش پیدا کرد؛ اما با برقراری تحریم‌ها، وضعیت تغییر کرد. وقتی ترامپ از برجام خارج شد، پیمان‌سپاری ارزی برقرار شد تا کنترل ارز در اختیار بانک مرکزی قرار بگیرد.

ما همان موقع هشدار دادیم که سیاست پیمان‌سپاری ارزی سیاستی نادرست است و صادرات را محدود می‌کند و اثر خود را در صادرات فرش به سرعت نشان می‌دهد. این موضوع را در جلسات و مکاتبات مختلف بیان کردیم اما کسی توجهی به این هشدارها نکرد و نتیجه‌اش این شد که به سرعت با هم‌افزایی دو عامل، یعنی تحریم و عامل منبعث از تحریم یعنی رفع تعهد ارزی که بعدها مشکلات دیگری به آن اضافه شد، نتیجه خود را در حوزه صادرات نشان داد. ارزش صادرات فرش از 416 میلیون دلار سالیانه، کم‌کم ظرف چهار سال به 70 میلیون دلار و 50 میلیون دلار رسید و الآن صادرات فرش ایرانی حدود 50 میلیون دلار است. این آمار با توجه به آمار سال 1396، بسیار ناچیز است چه برسد به آمار سال 1373 که صادرات فرش ایران حدود دو میلیارد و 132 میلیون دلار بوده است. مقایسه این عدد و این کاهش، وضعیت نابسامان صنعت فرش را نشان می‌دهد. البته کاهش صادرات فرش هنوز تأثیر کامل خود را روی مسئله اشتغال فرش نگذاشته و همچنان زنجیره اشتغال فرش، زنجیره گسترده با دو میلیون شغل مستقیم است. امید به این‌که تحریم‌ها برداشته شود و دوباره رونق بازارها برقرار شود، باعث شده همچنان تولید کاهش آنچنانی نداشته باشد. البته من اعتقاد دارم که آمار قابل اتکایی در زمینه میزان تولید فرش نداریم، به خاطر این‌که تولید متمرکز ما در کارگاه‌ها بسیار کوچک است و بخش عمده‌ای از فرشی که در ایران بافته می‌شود تولیدات خانگی و در سراسر پهنه جغرافیایی ایران گسترده است و این دسترسی به آمار را دشوار کرده است. برای همین باید تاکید کرد که آمار دقیقی در حوزه حجم تولید فرش نداریم به خصوص آماری که مرکز ملی فرش اعلام می‌کند و معمولاً آن را افزایشی اعلام می‌کند و اما به هر حال آمار اعلام‌شده حدودی است. آنچه برای ما قابل مشاهده است این‌که، می‌بینیم مشاغلی هنوز پابرجاست و به حیات خود ادامه می‌دهد و میزان فعالیتی که در فرش برقرار است. برای همین به نظر می‌رسد، اشتغال فرش هنوز آسیب جدی ندیده، اما از این به بعد با ادامه روند کاهش صادرات و ادامه تحریم‌ها و تعهد ارزی، مشکلات بیشتر خود را نشان خواهد داد و مشکلات جدی‌ای را در حوزه اشتغال فرش تجربه خواهیم کرد و اگر فکری به حال موضوع فرش نکنند، شرایط دشوار خواهد شد.

چرا و چگونه تأثیر تحریم‌ها و پیمان‌سپاری ارزی بعد از پنج سال در صنعت فرش نمایان می‌شود؟

مسئله این است امیدی که برای بازگشت به بازارها وجود دارد، با ادامه تحریم‌ها، کم‌کم از بین خواهد رفت و انباشت مشکلاتی که هر سال نسبت به سال قبل بیشتر شده، باعث می‌شود سرمایه‌گذار سرمایه‌اش را در حوزه‌های دیگری سرمایه‌گذاری کند. آن‌ها هم تا مدتی معین با امید به کار ادامه می‌دهند، ولی کم‌کم از این حوزه سرمایه خود را خارج می‌کنند. از طرفی تعهدات رفع نشده سال‌های قبل هم وجود دارد. در کنار این مشکلات تعلیق کارت‌های بازرگانی و عدم امکان تمدید کارت‌های بازرگانی به خاطر موضوع سرقفلی‌ها یا اسناد ملکی که در بازارها امکان ارائه آن وجود ندارد و یا رفع تعهد ارزی، همگی به صنعت فرش و مشکلات این حوزه اضافه می‌شود و نتیجه‌اش می‌شود این‌که صادرکننده یا تولیدکننده وقتی می‌بیند بیش از این نمی‌تواند در حوزه‌ای ادامه کار دهد یا سرمایه‌اش را خارج می‌کند یا تولیدش را در حد این‌که بتواند مجموعه‌اش را زنده نگه دارد، کم می‌کند. نتیجه همه این هم‌افزایی مشکلات این است که بافنده‌ها بیکار می‌شوند و تأثیر این حوزه را در روند کلان بیکاری در کشور می‌بینیم.

این‌که صنعت فرش چند سالی دوام آورده و وضعیت اقتصاد کلان، بر ریزش نیروی انسانی این حوزه تأثیر نگذاشته، نکته مهم و امیدوارکننده‌ای است اما ذائقه مشتری بیشتر به چه سمت و سویی می‌رود؟

وضعیت کلان اقتصادی کشور، مناسب نیست و قدرت خرید مشتریان داخلی به شدت تضعییف شده و طبعاً وضع بازار داخل هم چندان تعریفی ندارد. در این شرایط مثلاً فرش‌های افغانستانی که به صورت قاچاق وارد می‌شوند به دلیل قیمت پایین‌تر در ایران مشتریانی دارد و مطابق با قدرت خرید مردم است. قدرتی که الآن محدود شده و لذا در عرضه داخلی دچار مسئله هستیم. همه بازارها راکد است و با توجه به این‌که الآن بخش عمده‌ای از مردم ایران در تأمین نیازهای اولیه دچار مشکل هستند و فرش جزو نیازهای اولیه هیچ‌کس نیست، بازارها نسبت به گذشته بسیار محدود می‌شوند.

در حوزه دسترسی به مواد اولیه وضعیت به چه شکل است؟

ابریشم مهم‌ترین مواد اولیه فرش دستباف، وارداتی است. ابریشم داخلی کیفیت مورد نظر برای فرش‌های تمام ابریشم ایرانی را ندارد و از نظر کمیت پاسخگوی نیاز تولید فرش ایران نیست. فرش دستباف بیشترین مصرف ابریشم در کشور را دارد. ابریشم داخلی بیشتر در فرش‌های گل ابریشم استفاده می‌شود چرا کیفیت آن پاسخگوی نیاز فرش‌های تمام ابریشم نیست و در این حوزه فعلاً و تا زمان توانمندسازی صنعت ابریشم‌کشی داخلی به ابریشم وارداتی نیاز جدی وجود دارد. در دوره‌ای برای حمایت از ابریشم داخلی از سیاست نادرست افزایش تعرفه ابریشم وارداتی استفاده کردند. این سیاست از این جهت نادرست است که انحصار ایجاد می‌کند. صنعت در انحصار رشد نمی‌کند و توانمندسازی در انحصار از بین می‌رود و نتیجه این است که کل صنعت دچار مشکل می‌شود. این مسئله برای صنعت ابریشم‌کشی در حال رخ‌دادن است.

تشکل‌های تخصصی در این حوزه چه کرده‌اند؟

ما مدت‌ها تلاش کردیم برای این‌که بتوانیم تعرفه را برگردانیم و این تعهد را دادیم که تمام ابریشم تولید شده داخلی توسط اتحادیه‌ها خریداری شود و اجازه دهند مابقی مصرف با تعرفه پایین وارد شود. فعالان در حوزه تولید ابریشم در کشور پیشنهاد ما را نپذیرفتند. آن‌ها می‌خواستند ابریشمشان با قیمت بالاتری عرضه شود. درنهایت تلاش‌های ما سال گذشته نتیجه داد و تعرفه واردات ابریشم باز هم از 26درصد به 10درصد بازگشت. البته این 10 درصد با توجه به این‌که مأخذ واردات از سال پیش به ارز نیمایی تبدیل شده بود خود با افزایش چندبرابری مواجه شده بود چون در همه حوزه‌ها تعدیل تعرفه به دلیل تغییر مأخذ حقوق ورودی انجام شده بود ولی در مورد ابریشم صورت نگرفته بود.

چون بر اساس قانون انتزاع که از تیرماه 1400 ابلاغ شد ابریشم زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی بود و سیاست‌های وزارت صنعت، معدن و تجارت مشمول این حوزه نبود و اجازه این تغییر را نمی‌داد. موضوعی که الآن در حوزه مواد اولیه داریم، فقط تحت تأثیر عوامل داخلی نیست و بعضی اوقات قاچاق مواد اولیه پشم مرغوب ایرانی به خارج از کشور هم در این شرایط دخیل است. این موضوعی به نحوی است که علی‌رغم این‌که من موافق تجارت آزاد هستم، ولی به خاطر مسائل مرتبط با مواد اولیه و این‌که یکی از امتیازات مهم فرش ایرانی پشم مرغوب ایرانی است معتقدم نباید اجازه صادرات پشم دباغی را داد؛ چون امکان صدور پشم مرغوب در قالب پشم دباغی وجود دارد اما آمار دقیقی از این حوزه نداریم.

آیا مهم‌ترین مسئله صنعت فرش، مواد اولیه است؟

مهم‌ترین مسئله حوزه فرش، مواد اولیه نیست و مسئله فرش، بازار و قدرت خرید داخلی و موانع صادرات فرش است.

درباره نیروهای انسانی که در این حوزه کار می‌کنند، هم مشکلاتی وجود دارد. مثلاً برخی می‌گویند این نیروها آموزش لازم را ندیده‌اند یا به تاجر اصلی که این بازار را می‌شناسد وصل نیستند. در این حوزه شرایط به چه شکل است و برای این حوزه چه‌کار می‌شود کرد؟

در یک زنجیره، تولید و عرضه داخلی و عرضه صادراتی هر کس باید در جایگاه خودش قرار بگیرد؛ یعنی تولیدکننده لزوماً صادرکننده نیست و صادرکننده تولیدکننده نیست، چون هرکدام تخصص خاص خود را دارند. البته تولیدکنندگانی هستند که صادرکنندگان خوبی هم هستند و افراد یا مجموعه‌هایی هستند که هردو توانمندی را دارند. این‌که باید یک حلقه واسطی بین بازارهای صادراتی و تولیدکننده وجود داشته باشد، را قبول دارم و این نقص را می‌پذیرم که حلقه واسط وجود ندارد. این حلقه واسط می‌تواند اتحادیه، تشکل‌ها و یا حتی اتاق بازرگانی باشد که می‌توانند این ارتباط را برقرار سازند. مثلاً این ارتباط در قالب برگزاری رویدادها و برگزاری دوره‌های آموزشی یا تعاملی که بین حوزه‌های مختلف تشکلی مثلاً بین صادرکننده‌ها با تولیدکنندگان یا از همه اینها بهتر بین تشکل تولید و صادرات با تشکل‌های داخلی و بین‌المللی وحوزه دکوراسیون داخلی برقرار کنند تا تولیدکننده و صادرکننده ایرانی خواسته‌های یک بازار را هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ فرهنگی بداند. اما همه اینها باهم در حوزه فرش ایرانی کافی نیست و صرفاً نمی‌بایست در یک حوزه فرهنگ‌محور و هنرمحور مثل فرش دستباف تابع محض مخاطبینی بود که ممکن است در برخی موارد اصلاً شناختی از فرش دستباف نداشته باشند و فرش ایرانی را تبدیل به یک موجود تابع مد بکنند که از ماهیت اصلی خود که یک اثر هنری بدون تاریخ مصرف است به یک زیرانداز تابع مد و با مدت مصرف کوتاه تبدیل کند.

وقتی به فکر استاندارد کردن هنر می‌افتیم آن هنر دیگر هنر نیست و چه بسا در حوزه صنعتی‌شدن توان رقابت با رقبای برجسته دنیا را هم نداشته باشیم.

دقیقاً، هنر استانداردشده، هنر نیست و ما نباید از هنری بودن فرش دستباف فاصله بگیریم. هرچه با دوگانه هنر-صنعت از هنر فاصله بگیریم و به صنعت نزدیک شویم، در مقابل خود، رقبای قدرتمندتری داریم که با قیمت تمام‌شده پایین‌تری، کفپوش‌هایی تولید و عرضه می‌‌کنند. مثلاً در حوزه فرش ماشینی، موکت و بقیه کفپوش‌ها، زمین بازی برای ما زمین بازی باخت-باخت است و در این زمین بازی، ما برنده نیستیم. ما در زمین بازی هنری برنده‌ایم؛ یعنی تاکید و تمرکز بر وجه هنری و فرهنگی فرش دستباف برای این‌که به مخاطب خود داستان‌های فرش دستباف و نگاره‌ها و طرح و نقش آن را توضیح دهیم و او را اقناع کنیم که اگر پول زیادی به واسطه آن می‌دهد، پول یک کفپوش یا یک زیرانداز را نمی‌دهد و پول یک اثر هنری را می‌دهد. اگر با این دیدگاه وارد بازار شویم و این نوع فرش ایرانی را محور سیاست‌گذاری‌هایمان در ارائه فرش‌ها به بازارهای مختلف قرار دهیم، برنده‌ایم. زیر چتر این نوع نگاه سبک‌های مختلف فرش و فرش‌های تجارتی یا سایر انواع دستبافته‌ها را می‌توانیم زیر سایه و هیمنه فرش ایرانی، همان پرشین کارپتی که همواره در جهان مشهور بوده است به فروش برسانیم؛ ولی اگر از آن فضا فاصله بگیریم و میانه این زنجیره را با فرش‌های با قیمت پایین‌تر محور قرار دهیم طبعاً در رقابتی که با سایر کفپوش‌ها پیدا می‌کنیم کل بازار را از دست می‌دهیم و این نکته‌ای است که باید به شدت به آن توجه و روی آن تاکید کرد و در کمیسیون فرش، هنر و صنایع دستی اتاق ایران هم تمرکز ما بر این نکته خواهد بود.

مهم‌ترین رقیب ما کدام کشورها هستند؟

هند، افغانستان، پاکستان، ترکیه، نپال عمده تولیدکنندگان فرش دستباف هستند. تولید در چین بسیار کم شده و چندان رقیب محسوب نمی‌شود.

وقتی کالایی اثر هنری و هویتی است آیا نمی‌توانیم قوانین یا مقرراتی داشته باشیم تا نسبت به کالای ما دعاوی حقوقی داشته باشد؟

در فضای بین‌المللی در هر کشوری می‌توانیم طرحی را ثبت کنیم که مخصوص ماست و در تنوع گسترده فرش ایرانی من می‌توانم فرشی را که تولید و طراحی خودم است ثبت کنم و اگر کسی از رویش کپی کرد جلویش را بگیرم؛ اما پیشینه فرش ایرانی آنچنان غنی است که تا صدها سال دیگر طرح‌های متنوع می‌توانیم داشته باشیم و نمی‌توانیم همه را ثبت کنیم. در حال حاضر نشانی به عنوان فرش دستباف ایران داریم بعضی از مناطق جغرافیایی ایران هم در سازمان جهانی مالکیت معنوی (WIPO) هم ثبت‌شده هستند. اگر کنوانسیون ژنو یا برن (کپی رایت) را امضا کرده بودیم دولت می‌توانست از این طریق اقدامات حقوقی هم انجام بدهد ولی الآن نمی‌توانیم این کار را بکنیم؛ مگر این‌که من فرش‌های خودم را در کشورهای مختلف ثبت کنم و بخواهم در آنجا جلوی کپی آنها را بگیرم که فرایند هزینه‌بری است و اگر در سطح کلان این اتفاق نیفتد شاید چندان چاره‌ساز هم نباشد. ما نیازمند اقدامات کلان هستیم؛ هم در زمینه پیگیری‌های حقوقی و هم در زمینه برنامه‌های تبلیغی و ترویجی برای کل فرش ایرانی، نه این‌که من برای برند خودم تبلیغ کنم و دیگری برای برند خودش تبلیغ کند و نیازمند برنامه‌های تبلیغی و ترویجی برای کلیت فرش ایران هستیم که نیاز به اعتبارات گسترده‌ای دارد. تنها جایی که از حاکمیت انتظار داشتیم که به ما کمک کند، حاکمیتی که در تمام طول این سال‌ها در تولید فرش دستباف ریالی هزینه نکرده و فقط از مواهب بی‌شمار آن بهره‌مند بوده این است که به ما کمک کند تا بتوانیم در بازارهای مختلف برنامه‌های تبلیغی و ترویجی داشته باشیم. در جاهای مختلف مثل چین و اروپا برنامه‌هایش پیش‌بینی و طراحی شد، ولی به‌دلیل عدم تأمین اعتبار اجرا نشد و به‌طبع اثرگذاری هم ندارد.

برندهای فرش ایرانی با نام استان‌ها معروف‌اند یا نام خود فرش؟

هر منطقه جغرافیایی، هر شهر یا هر روستا و یا هر قومی با توجه به ویژگی‌های خاص خود طرح و نقش، رنگ‌آمیزی، تکنیک بافت و مواد اولیه ویژگی‌های خاص خود را دارد و تشخیص این‌که یک فرش مربوط به کجاست و در چه منطقه‌ای بافته شده با توجه به مواردی که گفتم انجام می‌گیرد. تولیدکننده‌ها در هر زمینه‌ای که تولید می‌کنند برندهای خود را هم می‌سازند و معمولاً فرش‌های خود را می‌بافند و نشانه‌ای از خود می‌گذارند و لوگو یا اسمشان را می‌بافند. در برخی مناطق مرسوم است که معمولاً به اسم فامیلشان است و برندسازی به شکل‌های گوناگون انجام شده است. در برنامه‌های کمیسیون هم هست. برندیگ نیز در حوزه فرش و صنایع دستی نیازمند تجدیدنظر و به‌روزرسانی است که در پی انجام آن هستیم.

برندینگ در حوزه فرش چگونه انجام می‌شود؟

حوزه فرش یک حوزه سنتی است و همچنان بر اساس سنت گذشته در حوزه فرش عمل می‌شود. چون در گذشته این اتفاق افتاده برندها به نام افراد شناخته شده. کارگردان‌های هنری معتبر و مهمی در فرش ایرانی وجود دارند که فرش‌هایشان به نام خودشان در بازارها و حراجی‌های مختلف هنری عرضه می‌شود و شناسنامه‌دار و مشهورند؛ اما در دنیای امروز قدری شرایط تغییر کرده است.

در صادرات اقبال به کدام استان‌ها بیشتر است؟

یکی از نقایصی که در وضعیت آماری‌مان داریم این است که با توجه به این‌که 96 درصد صادرات فرش ایران از گمرکات تهران صادر می‌شود تفکیک چندانی وجود ندارد که فرش‌های استان‌های مختلف به کجا می‌روند و حتی در ارائه آمار و بارنامه در گمرک قبلاً الزام بود و الآن الزام نیست و به همین خاطر نمی‌دانیم به کجا می‌روند؛ ولی از منظر بازارشناسی می‌شود تحلیلی داشت که مثلاً از نظر فرهنگی فرش‌های کلاسیک شهری ما مثل قم، اصفهان و تبریز در کشورهای حوزه خلیج فارس خواهان بیشتر و در اروپا خواهان کمتری دارند و فرش‌های عشایری در اروپا خواهان بیشتری دارند. بازار مناطق مختلف با توجه به نیازها و رویکرد فرهنگی‌شان متفاوت است. همچنین با توجه به سبک زندگی و ابعاد اماکن و منازل ابعاد مورد نیاز هم تغییر می‌کند؛ مثلاً در ژاپن فرش‌ها کوچک‌تر است با توجه به این‌که منازل کوچکی دارند و در امریکا یا اروپا بزرگ‌ترند و از منظر طرح و رنگ بازار به بازار متفاوت است و در برخی از کشورها که کشورهای بزرگی هستند حتی منطقه به منطقه کشور شمال به جنوب یا هر کدام از ایالت‌ها سلیقه خاص خود را دارند و صادرکنندگان بیشتر با آزمون و خطا اینها را به‌دست آوردند.

نحوه ارتباط بافنده‌ها با تولیدکننده‌ها و صادرکننده‌های بزرگ چگونه است؟

بافنده در دنیای امروز فعال مستقلی نیست؛ یعنی بافنده به عنوان نیروی کار تولیدکننده مطرح است، نه این‌که شخصاً بخواهد تصمیم بگیرد که چه چیزی ببافد و معمولاً تولیدکننده‌ها تصمیم می‌گیرند و آنها را به عنوان نیروی کار استفاده می‌کنند که یا ابزار را در اختیارشان قرار می‌دهند و فقط دستمزد به آن‌ها می‌دهند یا در جاهایی که تولید متمرکز است در کارگاه‌هایشان استفاده می‌کنند. عموماً در این زنجیره چند بازیگر اصلی وجود دارد که فعالیت می‌کنند. تولیدکننده، فروشنده داخلی، صادرکننده و با توجه به ویژگی‌های دنیای امروز که طراحان داخلی نقش بسیار زیادی در دکوراسیون منازل یا اماکن ایفا می‌کنند باید آنها را به عنوان بازیگر اصلی در نظر گرفت؛ اما در دنیای امروز بافنده اساساً به عنوان نیروی کار در نظر گرفته می‌شود. حتی در مناطقی که فرش‌ها عشایری هستند و ذهنی باف بودند، الآن تقریباً فرش ذهنی‌بافی وجود ندارد و فرش‌های عشایری هم با نقشه‌های از پیش تعیین‌شده بافته می‌شوند.

بیشترین اقبال را در کدام بازارها داریم؟

در حال حاضر 44 درصد بازار جهانی فرش دستباف ایالات متحده امریکا است و طبعاً اصلی‌ترین بازار همه کشورهایی که فرش تولید می‌کنند امریکا است. ما به دلیل تحریم مستقیم از این 44 درصد مطلقاً محرومیم و کل بازاری که پیش روی ماست 56درصد بازار جهانی است که آمار کشورها مشخص است و کشورهای متنوعی نیستند. چند بازار اول فرش ایرانی امارات، آلمان، ژاپن، لبنان، انگلستان و پاکستان است که پاکستان بازار اصلی نیست و از کشور صادرات مجدد انجام می‌شود؛ آن هم فرش‌های مدرن یا چهل‌تکه یا موسوم به وینتیج که خیلی مشخص نیست که اصل و نسب فرش کجاست و زیراندازهایی رنگ‌شده و گاهی رنگ‌ورورفته است که به پاکستان می‌رود و از آنجا به امریکا صادر می‌شود. همین 44 درصدی که نداریم به خاطر تحریم است. تحریم‌های امریکا فقط به خودش محدود نمی‌شود و اثر تحریم‌های امریکا بر بقیه بازارهای جهانی یعنی 56درصد بعدی هم تأثیر دارد؛ مثل مسائل بانکی و تحریم‌های حمل و نقلی که داریم و مشکلاتی مثل انتقال پول و یا مصائبی که برای طرف تجاری ما در زمینه سفر به ایران وجود می‌آید، بخش عمده‌ای از 56درصد را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به تعهد ارزی پیوند می‌خورد که خود سیاستی است که به سبب شرایط غیرعادی ناشی از تحریم وضع شده و این هم بخش عمده‌ای از آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد و اگر همه اینها را جمع بزنیم، شاید از کل بازار جهانی کمتر از 20درصد را آن هم با مشقت بسیار پیش روی خود داشته باشیم. که طبعاً وقتی حضورمان در دنیا این‌قدر محدود می‌شود از رده اولی که همیشه در اختیار ما بوده به رده پنجم یا ششم تنزل می‌کنیم و به این ترتیب بازارمان را از دست می‌دهیم و وقتی بازار را از دست دهیم ذائقه بازارهای هدف ما به سمت فرش دیگر کشورها تغییر می‌کند؛ مثلاً الآن هندی‌ها بازار امریکا را در اختیار گرفتند و اگر امروز مشکلات ما حل شود خیلی باید کار کنیم، زحمت بکشیم، هزینه کنیم و وقت بگذاریم تا به سر جای اولمان برگردیم. مخاطبینی که در غیبت ما فرصت آشنایی با فرش ایران و ظرفیت‌هایش را نداشتند از کفپوش‌های دیگری استفاده می‌کنند یا اساساً فرش را از معادلات حذف می‌کنند و یا از فرش سایر کشورها استفاده می‌کنند و مرتباً بازار ما محدود و محدودتر می‌شود و بازگشت به قبل سخت و سخت‌تر می‌گردد.

در اسناد بالادستی جایگاه این هنر فرش کجاست و آیا به عنوان یک کیس جداگانه به آن توجه شده یا جزو حوزه‌های فراموش‌شده است؟

هرگز توجه ویژه‌ای به فرش و صنایع دستی در اسناد بالادستی و برنامه‌های توسعه‌ای نشده است. در قوانین کشور موادی داریم که مستقلاً به فرش و صنایع دستی می‌پردازد؛ مثل ماده 142 قانون مالیات‌های مستقیم که درآمد حاصل از کارگاه‌های فرش و صنایع دستی را از مالیات معاف کرده است؛ یعنی اگر تولیدات خود را بفروشید معاف از مالیات هستید. در قانون مالیات بر ارزش افزوده فرش دست باف معاف از پرداخت مالیات ارزش افزوده است. در مقطعی برای تدوین قانون دائم یعنی اتمام دوره موقت و تدوین قانون دائمی معافیت مالیاتی فرش در قالب ارزش افزوده حذف شده بود که با سختی و با دوندگی چندساله توانستیم آن را برقرار نگه داریم. یکی دو سال است که معافیت مالیاتی ماده 142 تهدید می‌شود و مدام باید استدلال و رایزنی کنیم برای این‌که برقرار بماند و در سال گذشته نزدیک بود این معافیت تا حد بلااثر شدن محدود شود که ما تلاش می‌کنیم جلوی این امر را گرفته شود.

یک قانون خاص هم داریم که قانون حمایت از استادکاران و هنرمندان و فرش و صنایع دستی است که مواد خوبی دارد از جمله ماده شش آن اشاره می‌کند نهادهایی که مشمول قانون خدمات کشوری هستند برای اعطای هدایا باید اولویتشان فرش و صنایع دستی ایرانی باشد؛ اما این‌که چقدر و در کجاها اجرا می‌شود معلوم نیست. به‌جز مواد مالیاتی که آنها هم با اما و اگر بسیار همراه است، سایر قوانین خیلی اجرایی نشدند و باید برای اجرایی‌کردنشان تلاش کنیم.

در برنامه هفتم پیشنهاد کردیم که بند «ک» تبصره 9 قانون بودجه 1402 که تعهد ارزی فرش و صنایع دستی را به میزان ارزش مواد اولیه آن محدود می‌کند به عنوان یک تبصره ذیل ماده 11 قرار بگیرد تا برای دست‌کم 5 سال شاهد این گشایش در حوزه فرش و صنایع دستی باشیم که گویا معاونت قوانین مجلس ایراد گرفت و آن را در صحن مطرح نکرد که جای گلایه و اعتراض فراوان دارد.

اما باید برای سال آینده تلاش کنیم تا همین بند در بودجه سنواتی 1403 نیز تکرار شود. البته با وجود تثبیت آن در جلسه خردادماه شورای گفت‌وگوی دولت و بخش خصوصی و تدوین جدول ارزش مواد اولیه در مرکز ملی فرش و ارسال آن به دفتر وزیر در تاریخ 31 خرداد 1402 این جدول هنوز توسط وزیر صنعت، معدن و تجارت ابلاغ نشده تا پس از گذشت شش ماه و نیم از سال و سه ماه و نیم از تدوین جدول هنوز این بند تسهیل‌گر از قانون بودجه هم اجرایی نشده باشد که این بی‌توجهی و بی‌مهری توسط وزیر صنعت، معدن و تجارت هم جای گلایه بسیار دارد. مع‌الوصف برای تکرار همین بند در قانون بودجه 1403 و سال‌های بعد به‌جد خواهیم کوشید تا از مصائب سیاست غلط و دست‌وپاگیر رفع تعهد ارزی تا حدی بکاهیم.

 

https://hamyarekarafarin.com?p=28303